داستانی خوندم خوش مضمون اما ناتمام.
اینجور کاملش کردم:
سخنران یه چک پول تانخورده ی صدهزارتومنی از جیبش درمیاره و رو به حضار:
کی این چک پول رو میخواد؟!
همه دست بلند میکنن
تو مشتش مچاله ش میکنه
حالا کی میخواد؟!
دست همه بلند بود
زیر کفشش میندازه و حسابی لگدمالش میکنه
حالا کی میخواد؟!
جز دو سه نفر بقیه هنوز دستاشون بالا بود
چک پول رو از وسط پاره میکنه
حالا؟!
باز هم دستها بالا بود
یکی یکی گوشه های چک پول رو جر میده
جمعیت به تناوب دستشون پایین میاد
وقتی خوب ریزریزش کرد، دست کسی دیگه بالا نبود!
وبعد توضیح داد:
چک پول تا وقتی چک پول بود ارزش داشت و شما خواهانش بودین اما وقتی اونقدر پاره پوره ش کردم که دیگه نمیشد بهش گفت چک پول کسی طالبش نبود.
انسان هم ارزشمنده حتی اگه گاهی زیر بار روزگار مچاله بشه!
ارزشمنده حتی اگه خدای ناکرده آلوده بشه!
ارزشمنده حتی اگه آسیب ببینه!
اما امان از وقتی که دیگه از انسانیت خارج بشه!!
اون وقت دیگه این گوهر ارزشمند هیچگونه ارزشی نخواهد داشت بلکه تنها مایه تاسف وافسوس خواهد بود.
انسانی که قیمت خور نداشت
انسانی که اشرف مخلوقات عالم بود!
مراقب خودمون باشیم
درباره این سایت